۱۳۹۲ بهمن ۱۱, جمعه

امتحاناتم دیگه تموم شده///نمیدونی چه حالی داره

آیا موافقید تند و تند و مختصر حرفهایم را بزنم و بروم؟ بلی؟ اکی، من حرفهایم را تند تند بزنم، بروم.
اول اینکه سرعت اینترنت ریده بلکه هم سپوزیده!!! عملا نتوانستم کانکت شوم. دانلود مانلود که سرش گرد بوده، سوراخ هم دارد. این را دارم مینویسم به امید اینکه تا ساعاتی دیگر سرعت بهتر شود. الان که شبِ جمعه است، من مانده ام چرا باید سرعت اینترنت اینقد پایین باشد؟ مگر مردم الان روی همدیگر نیستند؟ یا زیر همدیگر؟ یا یکی زیر یکی رو؟ یا حداقل باهم ور رفته یکدیگر را دستمالی میکنند؟ نمیکنند؟ بکنند! بکنیــــد...
خسته بودم، خستگیَم دارد در می آید. خستگی مالِ امتحانات ترم و کلن این 6 سال درس بود. امتحانهای این ترم بدجوری فشار رویم آورد. فشاری معادل 500 کیلو پاسکال. اگر من 2.64 متر مربع مساحت داشته باشم، مطلوب است نیروی وارده از عمود، و حداقل نیروی لازم برای گریز از جاذبه در شرایطی که شتاب گرانش مساوی 9.8 باشد.
امتحاناتم تمام شده. کلا طبق گفته ها دیگر قرار نیست امتحان تئوری داشته باشم. فقط کارورزی (همان لاس و...) مانده که سخت نیست امتحاناتش. خودش سخت است. زیرا باید بتوانی با دخترهای هر بخش به خوبی لاس بزنی. و نیاز به مهارت و تمرکز و تمرین و تجربه دارد.
تمام شدن امتحانات، نشاطی را در بنده به وجود آورد، فراتر از تصور. سعی کردم در اینجا تصویری به دستتان بدهم، اما نشد. نتوانستم. هم اینکه در تصور نمیگنجید، هم اینکه  سرم شلوغ پلوغ بود. مشغولیت زیاد دارم. مخصوصا مشغولیت ذهنی. میدانید که من آدمِ خیلی درگیری هستم. خود درگیری و ...
فاصله گرفتن از دوستانِ عزیزِ دانشگاهی و نزدیک شدن به خانواده را هم به دلایل نشاطی که گفته شد اضافه کنید. از 20 شهریور تا 30 دی تهران بودم. من خیلی آدمِ دلتنگی نیستم، اما دلم حسابی تنگ شده بود. بعد اینکه حتی مدت زمانِ اندکی از بچه های دانشگاه دور باشم، خودش خیلی روحیه میدهد به آدم. خلاصه که داریم خوش میگذرانیم اینجا. اینجا یعنی خانه. من الان در خانه میباشه ام!
نُمره پُمره ها هم آمد. هیچکدام را نیفتاده ام تا الان. فقط یکی نیامده که احتمالش کم است بیفتم آن را هم. اگر بیفتم که دهنم صاف میشود. چون باید سالِ بعد بردارم و تمام این نشاط ها میرود در کونم و از دماغم در می آید. ولی شما دعا کنید نیفتم. من هم دعا میکنم. بیاید همه با هم دعا کنیم. ثواب دارد. خدا هرکی را که دعا کند، صاف میبرد در بهشتِ برین و سمندِ زرین. بارالها...
خب دارد وقتم کم کم تمام میشود. بروم گورم را گم کنم. گورم را گم کنم و انیمه ببینم. چند روز است انیمه مرا از کار و بارم انداخته. از صبح تا شب فقط انیمه میبینم و انیمه میبینم و انیمه میبینم و ...
با تشکر از حسنِ توجهِ شما
پ.ن. اسم انیمه ها را نمیگویم. همه انیمه ها خوب هستند. کلا انیمه ببینید.
پ.ن 2. انیمه، مرا از فیلم دیدن هم انداخته. خیلی از فیلم های مهم سال را ندیده ام فقط به خاطر همین انیمه ها.
پ.ن 3. تیتر را باید به سبکِ آهنگ سیروان میخواندید. اشتباه که نخواندید؟ 

پ.ن 4. دعا یادتان نرود!