۱۳۹۴ مهر ۵, یکشنبه

معجزه

این ممکن است یک پستِ موقت باشد.
اینجا مینویسم زیرا جای بهتری پیدا نکردم.
معجزه همین الان اتفاق افتاد. وقتی حسم خوب بود و به شدت آروم بودم. چند سال میشد اینجوری آروم نشده بودم. تاثیرِ چیه؟ مطمئا چیزی که زدم. اما نه فقط اون. با آرامش نشستم نت‌گردی توی سوشال نتورکِ مورد علاقه‌ی این روزهام. پینترست. دارم "فیکس یو"ی کلدپلی گوش میدم. ناگهان متوجه آرامشی می‌شم که سراسر وجودمو گرفته و مال خودش کرده. عجیبه. اونقدر که همون موقع حس کردم کاش این حسِ الان رو بنویسم. ولی منصرف شدم. آرامشم بهم نباید می‌خورد. با همون آرامش، پینترستو بستم. خواستم بخوابم که بی دلیل رفتم سراغ فیسبوک و:

"محمد جان .. تبریک می..."

معحزه اون آرامش بود. و دلیلش. که علاوه بر همه چیزهایی که نوشتم، مطمئنم این آخری هم یکی از دلایلش بوده. با اینکه من خبر نداشتم...

پ.ن. جو گرفته منو یحتمل.

پ.ن.2. شاید ایسگا کرده، مهم نیس.



پ.ن.3. این را ساعت پنج و نیم عصر فردایش اضافه میکنم: نه اینکه این اتفاق امیدی جیزی در دلم زنده کند، نخیر، صرفا حسِ خوب بهم داد. و همان حس خوبش برایم کافیست.