۱۳۹۵ بهمن ۱۸, دوشنبه

سربازی سربازی سربازی سرسره بازی سر سربازی را شکست.

خب رفتم ریدم و الان آمدم خدمت شما تا یک مطلب مفید دیگر برایتان بگذارم.

دوستم (نه آن دوست معروفم، که یک دوست دیگر و کمتر معروفم) میگوید من از "است" زیاد در وبلاگم استفاده میکنم و باید کمترش کنم. دوستم با اینکه میداند من انتقاد پنتقاد به کیرم هم نیست و نظر دیگران برایم مهم نیست باز هم نظرش را میگوید و من از این کرده ی او خوشحال و راضی ام. ولی به هیچ وجه قصد ندارم از "است" کمتر استفاده کنم. زیرا "است" کلمه محبوب من است. و مهم این است که من از چه چیزی خوشم می آید. بگذارید برای تاکید یک بار دیگر بگویم که مهم نیست چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است، مهم چیزی است که محبوب من است و "است" محبوب من است.

اما جانم برایتان بگوید از سربازی: سربازی و کیر خر!
دیگر اینکه سربازی و کیر اسب. سربازی و کیر گاو. سربازی و کیر بوقلمون. شاید بگویید که بوقلمون تخم گذار است و کیر ندارد. باشد حق با شماست. سربازی و کیر حلزون. سربازی و کیر برزو ارجمند.

اما بعد از اینکه سربازی کیر چه چیزی است، برسیم به داستان های سربازی.
داستانِ خاصی نداریم در سربازی. بیشتر کسکلک بازی است. همه هم میدانند کسکلک بازی است. از آن بالا تا آن پایین و هر آن کس که بین این دو و آسمانها و زمین است، اما کسی به روی خودش نمی آورد. من تنها کسی هستم در روی کره ی زمین و مریخ و مشتری و زحل و تایتان که به روی خودم می آورم سربازی در حقیقت کسکلک بازی است. و این به این دلیل است که من خیلی کسکلک شناس هستم و این را همه جا میگویم. من آدم کسکلک شناس و کسلک را رک و راحت گویی هستم.

بخشمان را گفته بودم نسبتا خوب است؟ بله. نسبتا خوب است. اما یک مشکلی دارد که آدمهایی که در بخشمان هستند همه کیری پیری هستند. یادتان است آن قسمتی را که ماجراهای هم اتاقیِ کیری پیری ام را تعریف میکردم، یک چیزی در همان مایه ها این جا هم داریم.
اولا اینکه سه نفر کارمند مرد و دو نفر کارمند زن در بخشمان داریم که یکی از زن ها، آدم خوبی است. آن یکی زن آدمِ کیری ای است. ولی من با او مشکلی ندارم. زیرا زیاد با هم سر و کله نمیزنیم. مشکل اصلی من کسانی هستند که با آنها سر و کله میزنم. آن سه مرد دیوثِ عوضی. اینها سه عدد رفیق و همکارند که چندین سال است هم را میشناسند و رفاقت دارند. اما کافی است یکی از اینها (هرکدامشان. فرقی ندارد.) یک دقیقه نباشد، دو نفرِ باقی مانده امکان ندارد پشت سرِ آن نفری که نیست صحبت نکنند. بعد بین این سه نفر رئیس مستقیم من آدم درست و حسابی تری است، آن دو نفر دیگر اصلا گوز اند. حتی بدتر. خیلی حالت تهوع برانگیز. اسهال و استفراغ اند. از اینها که بگذریم، میماند دو سرباز دیگری که در بخش اند. اولی که یک دامپزشک دیگر است، نهایت گاو بودگیِ ای که یک انسان میتواند داشته باشد را داراست. مهم نیست چه ویژگیِ بدی مدنظرتان است، بی شک او آن را دارد: دزد، زیرآب زن، از زیر کار در رو، آدم فروش، پر سر و صدا، روی اعصاب رو، بی نمک، خودخواه، از خود متشکر، لاشی، شارلاتان، لاف زن، کیری، پیری، تخمی... و حتی خیانت کننده به همسر. جالب است که بدانید به تمام این ویژگی هایش افتخار هم میکند. سرباز دیگر اما یک آدم کسخل است که چیز زیادی ندارم درباره ش بگویم.

بعد اینکه امروز امیر آمد همه را گایید. اینجا امیر زیاد داریم ولی بیشتر از این نمیتوانم بگویم، زیرا ممکن است در دردسر بیفتم. حتی الانش هم در دردسر ممکن است بیفتم. زیرا اینجا حفاظت از اطلاعات نکته ای اساسی است و کونمان ممکن است بگذارند.

روحیه ام هم که کیری پیری است. مانند همیشه.

پ.ن. تیون این ریدیو را مجددا و در غیاب ایت ترکس (که غیرقابل دسترسی شده) نصب کردم و الان دارم موزیک امبینت گوش میدهم. کیری است بیشترش.