۱۳۹۲ آبان ۱۱, شنبه

آنفلوآنزا، دختر خوشگل، قانونِ ضدِ موسیقی و ریحانا

آنفلوانزای تخمی ای گرفتم. دکتر گفت تا جمعه بنشین سرِجایت. گفت نباید پایت را از اتاق بگذاری بیرون. گفت گُه میخوری از جایت جُم بخوری. گفت انتخابِ دیگری نداری؛ یا جُم و گُه را با هم میخوری. یا هیچکدام. من هم تصمیم گرفتم هیچکدام را نخورم. چون بین خودمان باشد، من از مزه ی گُه خوشم نمی آید. بدمزه است. از نظرِ من البته. توهین به آنهایی که مزه ی گُه را دوست دارند، نباشد. همانطور که گفتم، نه جُم خوردم و نه گُه. گُه برای گلو دردم هم بد بود. نشستم در اتاقم. از کی؟ از 3شنبه که مریض شده بودم و دکتر این را بهم گفت. دکترش هم دکتر خوبی بود. خوشم آمد ازش. گفت آمپول بنویسم؟ گفتم بنویس. یک عدد دگزامتازون نوشت. من آمپول خوردن را دوست دارم. دردِ خوبی دارد. البته از آخرین باری که آمپول خوردم چند سالی میگذشت. همین هم باعث شد تا میزانِ دقیقِ دردش دستم نباشد. و خب باعث غفلتم هم شد. موقع فرو رفتن سوزن، اندکی در شل کردن تعلل کردم. خب یادم رفته بود چجوری باید هنگام آمپول خوردن شل کرد. تزریقاتچیِ زحمتکش هم انگار نه انگار. اصلا نگفت شل کن شل کن. یک خاطره خوب هم از بعد از آمپول برایتان تعریف کنم.
 از اتاق تزریقات که آمدم بیرون، یک پسره مرا دید و گفت آمپول زدی؟ گفتم بلی. گفت معلوم است. راست میگفت. یک طرفه داشتم راه میرفتم. به طرف چپم خم شده بودم. چرا که تزریقاتچیِ محترم، لمبرِ چپ را هدف گرفته بود. خلاصه. پسره پرسید درد هم داشت؟ گفتم بلی. و باز هم گفت معلوم است. خواستم بگویم که خب گه میخوری سوالی که جوابش معلوم است را میپرسی، ناگهان از سمت راست دختری وارد کادر شد. دختری به غایت خوشگل. آب دهنم را قورت دادم و چون جواب آماده ای نداشتم، سرم را تکان دادم که هِــــــی... . دختر بسیار خوشگل بود. خوشگل و بامزه و جذاب. و در عین حال چهره ی باکلاسی داشت. برخلاف پسره که از من هم بدتر بود!! پسر رو کرد به دختری که بسیار خوشگل بود و گفت نگفتم درد دارد؟ بیا برویم. من نگاه کردم به دخترِ خوشگل. دخترِ خوشگل هم نگاهی به من کرد و پرسید آقای فلانی زد؟ نمیدانستم اسم آن تزریقاتچیِ محترمِ بی پدر و مادر چیست. گفتم همان آقای تزریقاتچیِ محترم. دخترِ خوشگل گفت آقای فلانی عالی میزند. اصلا درد ندارد. من که از شدت درد با زاویه 90 درجه به سمت لمبرِ چپم خم شده بودم، سری به نشانه تایید تکان دادم. پسر پرسید چی زدی؟ گفتم دگزامتازون. پسر گرخید. قرار بود یکیشان پنی سیلین بخورد. کونش (هرکی که قرار بود بخورد) پاره بود. من در حالی که از درد، از لگن به پایینم بی حس شده بود، و در همان حال سعی میکردم با دخترِ خوشگل لاسی چیزی بزنم و در عین حال پسر را غیرتی نکنم، یکم چرت و پرت در افاضاتِ آمپول خوردن، درد داشتن، شل کردن، مرد بودن، و مقایسه دردِ پنی سیلین و دگزامتازون و البته خبر گرفتن از خوار و مادر تزریقاتچیِ محترم ارائه کردم. تمام مدت هم با خطِ افق زاویه 90 درجه داشتم. دیدم دارم تابلو میشوم. پسر که معلوم نبود برادرش است یا دوست پسرش، مطمئنا تا من آنجا بودم، همانجا میماند. دردم هم داشت میزد بالا و به نافم رسیده بود. گفتم من که این همه دخترِ خوشگل را از دست داده ام. این یکی دخترِ خوشگل هم رویش. زدم بیرون. و تا خودِ اتاق، همه راه را پیاده آمدم. انصافا کونم آسفالت شد. دردش بیشتر از چیزی که فکر میکردم بود.
تمام این مدت (یعنی از سه شنبه شب تا امشب که شنبه شب می باشد) را درون اتاق بودم. دانشگاه و کارورزی سرش پیچیده شد. امروز هم نرفتم. کلاس عملیات را غیبت خوردم. اوه شِت!
یک چیز دیگری که دوست دارم بگویم، داستان هم اتاقیهایم است. امسال با چند نفر که نمیشناختمشان اتاق گرفته ام. بچه های بدی نیستند. اما بچه های خوبی هم نیستند. حال نمیکنم خیلی باهاشان. یک قانون تخمی هم گذاشته اند در اتاق: کسی نباید با صدای بلند موسیقی گوش بدهد. یعنی چه؟ چه مسخره! حالا من چکار کنم؟ منی که عادت دارم همیشه به موسیقی گوش دهم، حالا با این قانون مسخره چجوری کنار بیایم؟ میدانید؟ من آدم خیلی موسیقی گوش دهی هستم. در همه حال باید به موسیقی گوش بدهم. از وب گردی و آپ کردن وبلاگ گرفته، تا شام خوردن و درس خواندن و خوابیدن و حتی سکس کردن. گفتم که باید همیشه یه موسیقی گوش دهم. یک مورد را دروغ گفتم. ببخشید. در مورد گوش دادن به موسیقی هنگام سکس. راستش را بخواهید من تا حالا در حین سکس کردن، موسیقی گوش نداده ام. شاید بعدا این مورد را امتحان کنم. اتفاقا فکرِ خوبیست.  دفعه بعد امتحان می کنم. موقع سکس آهنگ پلی می کنم. اه. اصلا یک فکر بهتر: دوست دارم با یک خواننده سکس کنم. بعد آهنگِ او را پلی کنم. یا اصلا یک مورد بهترتر، بگویم در حین سکس اجرای زنده داشته باشد. یعنی در همان حال آواز هم بخواند. اوووفف. چه شود؟؟!! فکر کن. مثلا ریحانا در حال سکس با من آهنگ هم بخواند. ""شاین برایت لایک دایمند" رو بخون عزیزم..." با تشکر.
پ.ن. کل اشاراتِ سینمایی ام محدود شده به همین پی نوشت ها! بروید من آو استیل را ببینید. پاسیفیک ریم هم عالی بود. داوینچیز دیمونز هم سیزن اولش حرف نداشت. هوملند هم این فصلش تا الان تعریفی نداشته.
پ.ن.2. دف پانک، آرکتیک مانکیز، کالتس، موبی، کیتی پری، هم آلبوم های آخرشان عالی بود. استاد جیمز بلانت هم که دیگر تعریف لازم ندارد.
پ.ن.3.فیفا 14 هم دهنِ ما را سرویس کرده. کرکِ درست و درمانش نیامده هنوز. ولی همین را به زور بازی کردیم. از فیفا 13 سختتر شده. همین.