۱۳۹۲ مرداد ۲۸, دوشنبه

نقطه‌ی سوزانِ شدن

«هنگامی که زندگی به دنیا می‌آید، نه ترسی دارد و نه میلی، فقط شدن است. سپس وارد عرصه‌ی بودن می‌شود، و شروع به ترس و میل می‌کند. هنگامی که بتوانید از ترس و میل رهایی یابید، و به جایی بازگردید که در حال شدن‌اید، درست وسط خال زده‌اید. گوته می‌گوید، الوهیت در زندگی، و شدن و تغییر موثر است، نه در مرگ و آنچه قبلا شده و استقرار یافته است. او می‌گوید، پس خرد به تلاش معطوف به آسمان از طریق شدن و تغییر می‌پردازد، حال آنکه هوش از آنچه استقرار یافته، قابل شناخت و شناخته شده است، می‌توان آن را در شکل دادن به زندگی به کار گرفت، بهره می‌گیرد.
اما هدفِ جستجوی معرفت بر خویشتن را باید در آن نقطه‌ی سوزان خود، یعنی شدن پیدا کنید که بر کنار از نیکی و بدی جهان است، زیرا قبلاً شده، و لذا فاقد میل و ترس است. این همان شرایطی است که یک جنگجوبا شجاعت کامل وارد عرصه‌ی نبرد می‌شود. این همان زندگی در جنبش است. این همان جوهر عرفانی جنگ و نیز گیاهی است که رشد می‌کند. می‌دانید من به چمن فکر میکنم که هر دو هفته یکبار جوانکی با یک ماشین چمن‌زنی می‌آید و آن را کوتاه می‌کند. فرض کنید چمن بگوید، «شما را به پطرس مقدس قسم می‌دهم، فایده‌ی این بریدن مداوم من به این شیوه چیست؟» اما چمن به جای این حرف، همچنان رشد می‌کند. جانِ کلام انرژی کانون، در این رفتار نهفته است. معنای انگاره جام، چشمه و منشاء پایان ناپذیر نیز همین است. این منشاء هنگامی که چیزی را وارد عرصه هستی می‌کند، دیگر کاری ندارد که چه اتفاقی برای آن می‌افتد. آنچه آهمیت دارد، دادن و به هستی آوردن است، و این مفهومِ شدنِ زندگی در شما است. این همان مطلبی است که اسطوره ها می‌خواهند به ما بگویند.»
جوزف کمبل. قدرت اسطوره
پ.ن. من خودمم. نگران نباشید. پرت و پلاها به صورت سابق باقیست. فقط این قسمت از کتاب را خیلی دوست داشتم. خواستم جایی نگهش دارم.